محل تبلیغات شما

داستان مدافعان حرم

قسمت 42

راوی نرگــــــس ســـادات

نمازمو خوندم از مسجد دانشگاه خارج شدم تو حیاط مسجد

استاد مرعشی دیدم

صداش کردم

- استاد

برگشت سمتم

بله بفرمایید

- سلام استاد خسته نباشید ممنونم همچنین

درخدمتونم خانم

کارت عروسی گرفتم سمتش گفتم استاد خدمت شما

حتما بزرگوارتون تشریف بیارید

به چشم دیدم رنگ رخ استاد پرید

خانم ازدواجکردید؟

نه استاد کارت دعوت عروسی سیدهادی هستش

خودش وقت نداشت

دادمن بیارم

انگار خیلی خوشحال شد

بله ممنونم خیلی زحمت کشید

ان شاالله خوشبخت بشند

- ممنونم

به خودم گفتم  این زهرا و استاد شدیدا مشکوک میزننا

کلاس بعدازظهرمون با استاد مرعشی بود

سلام بچه ها خسته نباشید

یه هدیه ویژه برای بچه های نخبه کلاس دارم

همهمه بچه ها بالا گرفت

چی استاد

استاد بازم نخبه ها

ساکت

خانمها ،کرمی و آقای صبوری

این هدیه ویژه من برای نمرات درخشانتون در طی این سه ترم متوالی هست

قراره بچه های ترم بالایی رشته شما ببریم نیروگاه هسته ای نطنز

با رئیس دانشگاه صحبت کردم شما سه دانشجوی نخبه هم با بچه های ترم بالایی بیاد

این اردوی علمی - سیاحتی محسوب میشه و حدود ۱۰ روز طول میکشه

دوروز دیگه  ساعت ۷ صبح دانشگاه باشید که حرکته

تایم کلاس تموم شد من و زهرا و آقای صبوری رفتیم پیش استاد

 استاد خیلی ممنون

خیلی زحمت کشیدید

خواهش میکنم

یاعلی

از زهرا خداحافظی کردم رسیدم خونه

- سلامممممم براهالی خونه

آقاجون : سلام بر شیطون خونه

- آقاجون من شیطونم

آقاجون : تو عشق بابای نرگس خانم

رفتم جلو سرم گذاشتم رو پاش

آقاجون خیلی دوستون دارم

آقاجون سرم بوسید و گفت سلامت باشه دخترم

منم دوست دارم

من برم اتاقم وسایلم بذارم بیام

آقاجون : برو بابا

وسایلم گذاشتم برگشتم تو حال

- حاج بابا چای میخورید براتون بریزم

آقاجون : زحمتت میشه بابا

- نه آقاجون دوتا فنجون چای ریختم بردم تو حال

آقاجون پس فردا دانشگاه بچه ها میبره اصفهان برای نیروگاه هسته ای

منم جزوشون

اجازه میدید برم؟

آقاجون : آره بابا برو

تا همه بچه ها جمع بشند و سوار اتوبوس بشیم ساعت ۸ صبح شد

منو زهرا کنارهم نشسته ایم هم ردیف ما همسر و برادر زهرا نشستن

برای ناهار و نماز یه جا توقف کردیم

بعداز اقامه نماز با بچه ها به سمت رستوران حرکت کردیم

بچه ها داخل رستوران همهمه ای ایجاد کرده بودن

زهرا با برادر و همسرش دور یه میز نشستن

 منم ترجیح دادم تنها باشم

استادمرعشی داشت بایکی از آقایون حرف میزد

تا حرفشون تمام شد اومد سمت من

استاد: چرا تنها نشستید خانم

- خانم کرمی با برادر و همسرش نشسته

منم دیگه مزاحمشون نشدم

استاد: اجازه هست من هم میزتون بشم

- بله بفرمایید

استاد: حقیقتا خانم خیلی وقته میخام باهتون صحبت کنم

اما نمیشه

- من درخدمتم استاد

تا استاد اومد حرف بزنه

یهو سر وکله زهرا پیداشد

زهرا: استاد ببخشید با نرگس سادات کار دارم

استاد : خواهش میکنم بفرمایید

زهرا منو برد سمت میزشون و گفت پیش خودم باش

- زهرا تو چته

بعداز خوردن ناهار به سمت اصفهان حرکت کردیم ساعت ۶ غروب بود که رسیدیم محل اسکانمون

یه هتل خیلی شیک که از قبل رزو شده بود

منو زهرا تو یه اتاق بودیم

مرتضی و صبوری و استاد مرعشی هم یه اتاق دیگه

با صدای اذان صبح گوشیم از جا بلندشدم

روسریمو مدل لبنانی بستم چادرلبنانیم سر کردم و به سمت حسینه هتل رفتم

بعداز اقامه نماز

استاد مرعشی تو سالن دیدم

با چشمای خواب آلود بهش سلام دادم

- سلام استاد سلام قبول باشه

خانم چقدر چادر بهتون میاد

- ممنونم استاد

بعداز صرف صبحونه با اعلام استاد سوار اتوبوس شدیم و به سمت نیروگاه هسته ای نطنز حرکت کردیم

یاد یه خاطره از کیک زرد افتادم

برای زهرا که تعریف کردم

با صدای بلند خندید

خانم کرمی به چی میخندید

زهرا : استاد خانم یه خاطره  خیلی جالب گفتن

میشه برای منم تعریف کنید

- بله

حدود ۱۵ سالم بود که برای اولین بار اسم کیک زرد از صدا وسیما شنیدم

پیش خودم فکرمیکردم واقعا یه کیک خوردنیه که تقسیمش میکنن و به هر بیماری یه مقداری میدن

استاد : چه برداشت جالبی

بعداز ۲ ساعت به نیروگاه نطنز رسیدیم

بازرسی های ویژه انجام شد و حالا باید خودمون استریل شدیم که مبادا می و ویروسی و چه چیزهای ازاین دست با خودمون وارد سایت ها بشه

منو زهرا و آقای صبوری فقط مجاز به مشاهده بودیم

من شروع کردم به غرغر کردن

- خوب چرا ماآورده وقتی حتی اجازه حتی لمس چیزی نداریم

استاد از پشت سرم گفت

استاد: خانم خسته شدید

- خیلی استاد

چرا ما اومدیم

خوب همین فیلمش بعدا سر کلاس میدیم

استاد : چون تو سفر میشه طرف مقابل شناخت

ادامه دارد.

نویسنده:محیاسادات هاشمی

به سمت خدا

نشر_صدقه_جاریست

 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها